 |
بزرگترين دروغ جهان |
 |
بزرگترين دروغ جهان
 منبع : پایگاه علمی تحقیقاتی مغناطیس
 نويسنده : رضا حدادزاده ایمیل : Qom2000@yahoo.com
 نوشته شده در تاريخ : 1392/05/21 ( آخرين ويرايش : 1392/07/27 ) | بسم الله الرّحمن الرّحیم
شايد آنقدر در مورد فوائد راستگوئي و مضرات دروغ شنيده باشيم كه گمان كنيم اين موضوع روشن و بديهي است. همه ميدانند كه راست گوئي مايه نجات است، اعتماد ميآورد، و در مقابل، دروغ كليد تمام گناهان و آب دهان شيطانست و شايد يكي از مهمترين اين نصيحتها اين باشد كه مومن شايد گناهاني مرتكب شود ولي هرگز دروغ نميگويد. اما سؤال اصلي اينجاست كه دليل اينهمه تاكيد چيست؟ چرا اينقدر به اين مساله اهميت داده ميشود؟ بهتر است به اين حديث بيشتر دقت كنيم شايد جوابمان را بيابيم. رابطه دروغ و ايمان چيست و چرا دروغ ايمان را از بين ميبرد؟ مخصوصا اگر دروغ كوچكي باشد كه هيچوقت فاش نميشود و به ضرر كسي هم نيست، مثلا: يك دروغ كوچك وسط تعريف كردن يك خاطره، براي جذابيت بيشتر! آخر اين دروغ چه ضرري براي نظامِ عالم وخدا و پيغمبر دارد، كه گفتنش ما را بيدين و ايمان ميكند!؟ لابد مساله پيچيدهتر از اين حرفهاست. اگر به شاكله ايمان بنگريم خواهيم ديد كه ايمان غير از علم است و اينكه فردي به هزار و يك دليل بداند كه خدائي هست و پيامبراني آمدهاند، اين علم او را مؤمن نميكند بلكه ايمان، تصديق و قبول اين امر در دل و التزام به آن است. و مشكل كفار در اين است كه آنچه ميدانند تكذيب ميكنند. لذا به آنها كافر ميگويند (يعني حقيقت را ميپوشانند) پس كساني ميتوانند ايمان بياورند كه صادق باشند و حق را تكذيب نكنند. و از طرف ديگر، حقيقتي در جهان بالاتر از وجود خداوند نيست. (و نه تنها دليلي بر عدم وجودش وجود ندارد بلكه انسانها به طور فطري با اين حقيقت آشنا هستند و هر روز نشانههاي او را ميبينند.) پس در واقع كافر بزرگترين دروغ جهان را ميگويد و حقيقتي كه از روز روشنتر است را انكار ميكند. از طرفي اين دروغ را در بيشترين تيراژ منتشر ميكند زيرا ايمان، امري نيست كه يكبار اتفاق بيفتد و تمام شود يعني ما يك بار ايمان بياوريم ( البته اگر واقعا يكبار هم اينكار را انجام داده باشيم.) و بعد مشغول عبادات و عبوديت شويم بلكه ايمان مانند نوري در قلب مومن است كه بسته به اعمال و افكار و معرفت انسان، قابليت شديد و ضعيف شدن دارد. و انسان هر لحظه و در هر كاري با اين حقيقت تجديد پيمان ميكند. و يا مثل كافر انكار ميكند.
چهقدر خود را دوست داريم؟ يكي از مهمترين ويژگي كه از دوستانمان توقع داريم و اصلا به خاطر آن با آنها دوست شدهايم و يا فهميدهايم كه آنها با ما دوست هستند خيرخواه بودن است. و به تعبير ديگر بهترين دوست كسي است كه آرزوي بهترينها را براي ما دارد. اما اگر بهترين و نزديكترين دوست شما در مورد مهمترين موضوع زندگيتان به شما دروغ بگويد و باعث شود كه شما آن را از دست بدهيد، چه عكس العملي خواهيد داشت؟ حال اگر به شما بگويد كه اين دروغ را براي بدست آوردن يك منفعت بيارزش گفته، نه بخاطر يك موضوع مهم، چه ميكنيد؟ (اين خشم و نفرتي كه در شما ايجاد شده را نگه داريد براي موضوعي واقعي كه خواهم گفت!) اما جاي تأسف است كه اين اتفاق هر روز براي بعضي از انسانها ميافتد. هر انساني در آن لحظهاي كه ميخواهد گناهي مرتكب شود اين دروغ را كه بزرگترين و بدترين دروغ عالم است را به محبوبترين و نزديكترين يارش يعني خودش ميگويد. دليلش هم در مقاله قبل روشن شد. چون اگر فردي خداي با آن عظمت را ناظر بر عملش ببيند قطعا گناه نميكند. لذا به خودش دروغ ميگويد. يا وجود خداوند را انكار ميكند يا اگر به اين حد نرسيده باشد صفات او را انكار ميكند يعني به او نسبت ناروا ميدهد مثلا ميگويد؛ خدا با گناه من كاري ندارد؛ اصلا مگه خدا بيكار است كه كارهاي من را دنبال كند؛ يا اصلا چگونه ميتواند بر همه چيز احاطه داشته باشد؟ يا اگر كافر باشد اصل وجود خدا را انكار ميكند. و به نحوي اين نظارت را بر ميدارد؛ يا اصل وجود خدا را انكار ميكند. يا صفات او را مانند عالم بودن شاهد بودن و.... را. يا جبر گرا ميشود و ميگويد كه جبر جامعه مرا مجبور ساخته كه اين كار را انجام دهم. يا خواست خدا بوده است و در واقع با اين دروغ ايمانش را از دست ميدهد. لذا گفتهاند كه اگر همه گناهان را در خانهاي جمع كني كليد آن دروغ است!! شايد كسي بگويد كه قبول، اين دروغ خيلي بزرگ است. اما دروغهاي كوچك يا از روي شوخي چرا اينقدر مذمت شدهاند؟ چرا مومن را از اين حق طبيعي محروم ميكنيد و نميگذاريد با خاطر آسوده يك دروغ كوچك بگويد!!؟ شايد دليلش اين باشد كه دروغ، هر چند كوچك باشد، ما را به دروغگوئي و دروغ شنوي عادت ميدهد. و وقتي عادت كرديم، دروغ به آن بزرگي براي ما راحت ميشود، تا حدي كه حتي متوجه آن هم نميشويم چون از روي عادت انجام ميشود. از آنچه گفتيم معلوم ميشود كه هر قدر انسان با ايمانتر و با تقويتر باشد دوست بهتري براي خود است. و از طرف ديگر روشن شد كه صداقت از شروط مهم قدم گذاشتن در مسير معنوي است. و لازم است كه قبل از هر چيز ملكه صداقت را در خود ايجاد كنيم. چون به دنبال معنويت بودن بدون صدق، اثري نخواهد داشت.
جهت دانلود مقاله اینجا کلیک کنید. |
تمامی حقوق این سایت محفوظ می باشد.درج مطالب باذکر منبع بلامانع است
|
All rights are reserved. |
|