در افشاي اسطوره پيشرفت از نگاه نويسندگان غربي
افسانه پيشرفت غرب
نويسنده: پاتريك سيل
ترجمه: مهديار حميدي
منبع: سايت باشگاه انديشه
بسم الله الرحمن الرحيم
به خوبي آن روز را به ياد دارم كه سر ميز شام با پدرم دربارهي پيشرفت مجادله ميكردم. در آن زمان هر چه تجربه و دانشي را كه به عنوان يك پسربچهي پانزده ساله كسب كرده بودم عليه او به كار ميبستم. ميگفتم: البته ما در عصر پيشرفت به سر ميبريم. يك نگاهي به ماشينها بيانداز. ببين ماشينها آن قديمها چقدر بدقواره و نامطمئن بودند و آهسته راه ميافتادند؟ و حالا نگاه كن! چقدر شيك و كارآمد و سريع هستند؟
پدرم كمي ابرويش را بالا انداخت و گفت: و نتيجهي داشتن اين ماشينهاي جديد شيك و كارآمد و سريع و عالي چيست؟ جا خوردم و به دنبال راهي براي پاسخگويي ميگشتم. پدرم ادامه داد، ميداني هر ساله چند نفر از اين مردم به خاطر همين ماشينهاي سريع ميميرند؟ چند نفر عليل و ناقصالعضو ميشوند؟ ميداني زندگي توليدكنندگان اين ماشينها چگونه است؟ چگونه روز خود را پشت آن خطهاي مونتاژ خودرو به سر ميبرند و همان كار يكنواخت را هر روز و هر ساعت انجام ميدهند. مثل فيلم چاپلين؟ ميداني چه تعداد زمين زراعي و جنگل و حتي شهر و دهكده به زمين همواري براي اين ماشينها تبديل شده تا بتوانند به آساني به هر جا كه ميخواهند بروند و در آنجا پارك كنند؟ اين سوخت خودروها از كجا درميآيد؟ به چه قيمتي تهيه ميشود و وقتي آنها تمام شوند چه اتفاقي ميافتد؟
پيش از آن كه پاسخي بدهم، او، خوشبختانه ادامه داد و برايم از مقالهاي گفت كه دربارهي پيشرفت نوشته شده بود، مفهومي كه هيچ گاه دربارهاش فكر نكرده بودم. مقاله را يكي از همكارانش در دانشگاه كورنل نوشته بود. اسمش كارل بكر بود، او مورخي بود كه من هيچ گاه نامش را نشنيده بودم. مقاله در دايرهالمعارف علوم اجتماعي به چاپ رسيده بود، منبعي كه هيچ گاه به آن برخورد نكرده بودم. پدرم به من گفت اين مقاله را بخوان.
متأسفانه پانزده سال ديگر سپري شد و پس از آن من آن مقاله را خواندم، در اين فاصله من باورهاي شكانگارانهي پدرم را دريافتم، همچنان كه دنياي مدرن دوباره و دوباره اختراعات جديد را به حركت ميانداخت و ترقي و توسعه ـ تلويزيون، ساتور برقي، اجاقهاي مايكرويو، قدرت هستهاي ـ كه همچنان همان ماهيت مشكلساز پيشرفت را نشان ميداد، وارد گور ميشدند. هنگامي كه سرانجام در جريان بازبيني همهجانبهي مدرنيته، مقالهي استادانهي بكر را خواندم، نيازي به توجيههاي علمي نبود تا مرا دربارهي ويژگي غيرعادي و تاريخي اصل و منشأ مفهوم پيشرفت و نيز جايگاهش نه به عنوان اصلي گريزناپذير ـ نيرويي مفروض همچون نيروي ثقل، آن چنان كه در دوران نوجواني تصورش ميكردم ـ كه به عنوان محصولي فرهنگي مجاب كند، يك محصول فرهنگي كه براي همه نوع مقاصد كاربردي در دورهي رنسانس اختراع شد و شعارهاي توخالي سرمايهداري را به پيش ميبرد. مفهوم پيشرفت چيزي نبود جز يك اسطورهي به درد بخور، فراوردهي كنترل نشده ـ نظير همهي اسطورههاي فرهنگي مقيد ـ كه مروج نظريهي پيشرفت جاودانه و هميشگي شرايط بشري بود كه به طور گستردهاي از طريق بهرهكشي از طبيعت و در اختيار گرفتن كالاهاي مادي امكانپذير است.
برای دانلود فایل الکترونیکی مقاله(پی دی اف) به صفحه آخرمراجعه فرمایید. |